فیض بسم الله
1)حاج..... از پولدارترین بازاری های اردبیل است. کسی که همه در اردبیل او را می شناسند و از قضا از نمازگزاران دائمی مسجدیست که من در آن، نماز جماعت اقامه می کنم. از همان روزی که من در این مسجد نماز می خوانم حداقل هفته ای یک بار به من تذکر می دهد و از من می خواهد که بعد از تکبیره الاحرام کمی مکث کنم و یا قبل از بسم الله الرحمن الرحیم سوره حمد، اعوذ بالله بگویم تا او تکبیر خود را زود بگوید و به بسم الله سوره حمد برسد.و همیشه از اینکه گاهی از فیض بسم الله محروم می شود متاسف است.
****
2) دیروز که به مسجد می آمدم در ورودی مسجد خانمی از پشت صدایم کرد:
حاج آقا ببخشید حاجی.... رو می شناسید؟ گفتم بله. و ادامه داد: ((حاج آقا تو رو خدا شما نصیحتش بکنید .شاید به حرف شما گوش بده. من عروسش هستم. دوازده ساله که با پسر مریضش دارم زندگی می کنم. دوازده سال پیش به خاطر خدا با پسر روانیش ازدواج کردم. به حرف هیشکی گوش نکردم گفتم عیب نداره میرم تر و خشکش می کنم. حاجی.... هم ماهی صدو بیست هزار تومن به ما خرجی می داد. دو ماه پیش عروسی خواهر زادم بود . مجبور شدم برم. حاجی اومده دیده من تو خونه نیستم و پسرش تنهاست رفته تو کوچه داد و هوار کشیده که آی مردم بیایین زندگی پسر منو ببینید و ... از این حرفها و آبروی منو تو محل برده. تازه دو ماهه حتی یه ریال هم به ما نداده حاج آقا به خدا الان آوردم کوپن خودمونو بفروشم.....)) این ها را می گوید و من ذهنم هنوز پیش فیض بسم الله است .
|